دیروز از صبح زود که از خانه بیرون آمدم، مردم جور دیگری بودند. انگار شیمیایی زده باشند و همه مسموم شده باشند، و البته بعضی ها مسموم تر! ولی کسی متوجه شیمیایی نشده باشد.
در راهِ رفتن، رانندگان قمی، هرچند کار همیشه شان است، خیلی خیلی بد رانندگی می کردند. در جاده داشتم با سرعت مطمئنّه در لاین دو حرکت می کردم. یک اتومبیل هم لاین یک، به موازات من و البته کمی جلوتر حرکت می کرد. لاین سه کاملا آزاد بود. یک راننده سمند با سرعت بین لاین یک و دو قرار گرفته بود و دائم چراغ می زد که از راست راه بدهم. من هم از این اخلاق ها ندارم که راه غیر قانونی را برای کسی باز کنم. علامت دادم که برود از چپ سبقت بگیرد. ولی گویا این راننده هم شیمیایی شده بود. از گوشه راست عقب ماشین نزدیک کرد تا بترسم و سمت چپ بکشم. طبق قاعده، مسیرم را تغییر ندادم. بالاخره مجبور شد به لاین سبقت بیاید. وقتی به من رسید شروع به گله و تندی کرد که چرا راه نداده ام. هرچه تلاش کردم متقاعدش کنم که باید از چپ سبقت بگیرد، اثری نداشت که نداشت. بالاخره با سرعت دور شد.
بعد از ظهر، دوباره لاین دو بودم و لاین سبقت هم خالی، اتومبیلی با سرعت پایین در حال حرکت از شانه راست جاده بود. یک پراید با سرعت به ما نزدیک شد. به خودش زحمت نداده بود که به لاین سبقت برود. با فاصلهی میلیمتری از بین ما گذشت. در حین سبقت به دست انداز خورد و نزدیک بود تصادف کنیم. بوق زدم. سرعتش را کم کرد و طبق عادت رانندگان قمی (1) شروع به تندی و فحاشی کرد. گفتم از راست سبقت می گیری به کنار، لا اقل کمی فاصله بگیر تصادف نکنیم. جناب راننده، مثل راننده قبلی، دوباره طلبکارانه، و البته برخلاف راننده قبلی بی ادبانه حالی ام کرد که من می بایست به سمت چپ می رفتم تا ایشان با کمال امنیت از راست سبقت بگیرد. من هم که از اوّل به خودم قول داده بودم کوتاه نیایم، با اشاره نشانش دادم که نباید از راست سبقت گرفت. تمام تلاشم را کردم که عصبانی نشوم. باز هم طبق عادت بعضی از اندک رانندگانِ سابق الذکر، ناغافل سرعتش را کم کرد تا به آرامی سبقت بگیرم. بعد پراید را به سمت چپ کشاند و این بار با فاصله میلیمتری از سمت چپ سبقت گرفت. به خیال خودش می خواست مرا بترساند. غافل از اینکه بین «آخوند» و «زن» تفاوت های ماهوی فراوانی است. هرچند هر دو، در این موقعیت فحش خورشان مَلَس است و متلک خورشان پرظرفیت!
عصر، دو تصادف دیدم. دوباره سر بی احتیاطی و لج و لجبازی، سر یک تقاطع چند اتومبیل همدیگر را ناکار کرده بودند! یک جای دیگر هم سر میدان، دو اتومبیل از خجالت یکدیگر در آمده بودند.
خلاصه دیروز برای من قم، نا آرام بود. شیمیایی زده بودند. مردم اعصاب نداشتند. حتی در بانک و مغازه و کوچه و خیابان هم همین حسّ را به من تِلهپاتی می کردند! تا آخر شب داشتم فکر می کردم که چه شده است. یادم افتاد که دلار و سکه و هزار و اندی جنس به تبع این دو گران شده اند. یادم افتاد که یک قالب پنیر از دو سه ماه گذشته تا حالا، تقریبا دو برابر شده است. یادم افتاد که یکی از دوستان به شوخی گفته بود مواظب لپ تاپت باش! دلار گران شده! و من دائم می ترسم که به رسم تگزاز یک گروه برنامه ریزی شده بدزدندم و لپ تاپ دیزلی ام را برای اینکه نفقه ی عیالاتشان را بدهند بدزند و مرا نیز به جرم «آخوند» بودن سر به نیست کنند!همچنین یادم افتاد که بودجه تعداد قابل توجهی از مراکز اداری و فرهنگی یا به طور کامل قطع شده یا به حد اقل ممکن رسیده است. و یادم افتاد که تمام مزایای کارمندان و بخشی از حقوقشان متأثر از مشکلات فعلی است. و باز یادم افتاد که همین الآن در شهر قم، خیلی ها از کار بی کار شده اند. مؤسسات و مراکز خصوصی هم که مشکلات خودشان را دارند!
باورم شد که گرانی، اثر تخریبی اش از شیمیایی بیشتر است. و حق دادم که مردم تلافی سختی های زندگی شان و بعضا بی تدبیری و بد اخلاقی مسؤولین را سر ما طلبه ها در بیاورند. و یادم افتاد که قبلا قول داده بودم سنگ صبور مردم باشم. حتی اگر بعضی از اندک مردمِ خاصّ درشتی یا حتی فحاشی هم بکنند.
دیشب گذشت. امروز در جاده، آرام بودم. تحمّلم بالاتر رفته بود. به نظرم مردم هم آرام تر بودند.
----------------------------------------------------------------------
1. منظور از رانندگان قمی، بخش بزرگی از تمام رانندگانی است که در سطح شهر قم رانندگی می کنند. چه بومی قم باشند و چه مهاجر، چه طلبه باشند و چه غیر طلبه، همچنین چه مسافر باشند و چه مقیم، حتی رانندگان منضبط اصفهانی هم که در قم رانندگی می کنند مشمول این واژه اند. رانندگان قمی، علامت اختصاری فرهنگ سخیف رانندگی در سطح شهر قم است و هیچ اشاره ای به شخص یا گروه خاصّی ندارد و هر گونه تشابه، کاملا تصادفی و غیر عامدانه است.
لیست همه یادداشت های میم سین